●•· فــــ✘ــاز ســــنگیـــ✘ــــن ·•●

مغرورم در حد گرررررررررگ غرورمو بشی... کمرتو میشم!!! البته در اون حد نیستی...!

خـــوب گوش کنیــــد چی میگــــم :

اینجا مجازییست

نه من تورا میشناسم نه تو منو …

♣نه تو آنقدر خوبی که من دوست دارم نه من آنقدر بدم که تو فکر میکنی ♧

اینجا قدرت دست یکی نیس …

همه میتونن لات باشن همه میتونن شاه باشن …

اینجا …
♣فقط ※ لایک ※ ارزش داره فکر نکن کسی تو را واسه خودت میخواد …

لایک = لایک … نکنی بلاک

اینجا خیلیا حرف از تنها پریدن با یه نفر میزنن اما …

با صد نفر تو پی وی دارن حرف میزنن …

اینجا …


همه میخوان تو چشم باشن نقش بازی میکنند …

اینجا دنیای شکست خورد هاست

اینجا

عاشقتم .دوست دارم . عزیزم.....بی ارزش و بی معناست!!

اینجا فقط ......> مجازیست  یک دنیای بی ارزش...!

لطفا موقع ورود نقاب خود را بردارید

 

نوشته شده در دو شنبه 27 بهمن 1393برچسب:عشق,نفرت,لاو,لاو می,لاو یو,خیانت,فاز سنگین,رویای شیرین,رویای خیس,آرامش,من و او,من و تو,,ساعت 22:33 توسط ●•· رُزِ آبی ·•●| |

من یه موجود سرد و عصبیم،

بداخلاق و عنقم،

غد و تخسم،

مغرور و تند زبونم،

هر حرفی ب مذاقم خوش نمیاد،

 

اره،

 

من این جوریم و این مدلیم،

خودمم 1ساله که دارم میبینم اینجوری شدم و روز به روز هم بد

تر میشم،

 

اما تو چرا هی اینو میکوبی تو سرم؟

 

هان؟

 

من از اولم اینجوری بودم؟

 

 

 

 

 

من از اولم انقد سخت بودم؟

 

یکی دو نفر نیستن کسایی که دارن با حرفاشون روحم رو میکشن...

زیادن...

زیادن کسایی که وقتی عصبانیتامو،

عکس العملامو،

رفتارایی

که جزء من شدن رو میبینن،

 

مسخره میکنن و میخندن

: "عجب سگیه،باز این داره پاچه میگیره،

 

 

 

 

 

خواهرم گفت این عجب بداخلاقیه،دوستت چجوری تورو تحمل میکنه؟ و ..."

 

دردش

مال وقتیه که،

 

همونایی که منو اینجوری کردن،

همونایی که منو به یه موجود بی احساس و بی اعصاب تبدیل کردن،

 

 

 

 

 

جملات بدتری رو میکوبونن تو صورتم...

 

زندگیم خلاصه شده تو اشک،

تنفر از خودم و باعث و بانیاش،

دوری از ادما،

تنهایی،

سر درد،

ضعف و نا امیدی

...

 

خنده هامو نبین،

 

من خیلی وقته دارم میمیرم و صدام در نمیاد،

 

میخندم تا کسی فریاد های از روی دردمو نشنوه...

 

حرف زیاده،اما...

هیچی!

سایه!

 

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 23 بهمن 1393برچسب:عشق,نفرت,لاو,لاو می,لاو یو,خیانت,فاز سنگین,رویای شیرین,رویای خیس,آرامش,من و او,من و تو,,ساعت 21:19 توسط ●•· رُزِ آبی ·•●| |

مغرور و خودشیفته هستم


و یاد گرفتم تو زندگیم


منت احدی رو نکشم


خداحافظ تو فرهنگ لغت من


جوابش فقط یه کلمه ست:


"به سلامت"


همین

 

 

نوشته شده در دو شنبه 15 دی 1393برچسب:عشق,نفرت,لاو,لاو می,لاو یو,خیانت,فاز سنگین,رویای شیرین,رویای خیس,آرامش,من و او,من و تو,,ساعت 12:58 توسط ●•· رُزِ آبی ·•●| |


بضی وقتا انقدر طرف مقابلت


مصمم گه

می خوره

 


 

...پیش خودت میگی...

 


...نکنه این داره حرف حساب می زنه


من دارم گه می خورم...

 

نوشته شده در دو شنبه 15 دی 1393برچسب:عشق,نفرت,لاو,لاو می,لاو یو,خیانت,فاز سنگین,رویای شیرین,رویای خیس,آرامش,من و او,من و تو,,ساعت 12:54 توسط ●•· رُزِ آبی ·•●| |

 به بعضيا باید گفت:

درسته که وقتي شاخ بازی در اوردی

 

شاخت رو نشکونديم!!

 

ولي هول برت نداره!

 

نه اين که نتونسته باشيم!

نه!

طرفدار حقوق حيوانات هستیم

 

 

 

 

نوشته شده در دو شنبه 15 دی 1393برچسب:عشق,نفرت,لاو,لاو می,لاو یو,خیانت,فاز سنگین,رویای شیرین,رویای خیس,آرامش,من و او,من و تو,,ساعت 12:27 توسط ●•· رُزِ آبی ·•●| |

هرزگے مختص بـــﮧ تـטּ فروشے نیست


ربطے بـﮧ جنسیت هم نـבاره

 

همیــטּ ڪﮧ از اعتماב ڪسے

 

سوء استفاבه ڪنے … هرزه اے

همیــטּ ڪﮧ بــﮧ בروغ بگے בوستت בارمهرزه اے

همیــטּ ڪﮧ خیانت ڪنے … هرزه اے

اگــﮧ میخواے تــטּ فروشے بڪنے

صاحب اختیار بـבنتے

اما هرزگے نڪــטּ چوטּ

 

از احساس و آبرو و غرور בیگراטּ بایـב مایـــﮧ بذارے!!!

 

 

نوشته شده در دو شنبه 17 آذر 1393برچسب:عشق,نفرت,لاو,لاو می,لاو یو,خیانت,فاز سنگین,رویای شیرین,رویای خیس,آرامش,من و او,من و تو,,ساعت 15:33 توسط ●•· رُزِ آبی ·•●| |

 

ببیــ ــ ـن عزیــ ــ زم ! %E2%98%86%E3%81%B2%E3%81%92%E2%98%85_m.g

اونـ خــ ـ ـریـ کهـ تو چشـ ـ ـمـ ـایـ من دیــ ـدی،

ســــایـ ـ ـه ی خودتـ ـ بــ ود!!


ok  :P??

نوشته شده در دو شنبه 17 آذر 1393برچسب:عشق,نفرت,لاو,لاو می,لاو یو,خیانت,فاز سنگین,رویای شیرین,رویای خیس,آرامش,من و او,من و تو,,ساعت 14:54 توسط ●•· رُزِ آبی ·•●| |

نام : گمنام


شهرت : سرگردان


زادگاه : محراب غم


تاریخ تولد :در یکی از روزهای بارانی


شماره شناسنامه : نامفهوم


مدت محکومیت : حبس ابد


نام پدر : کوه رنج


نام مادر : فرشته ی غم


نام پدربزرگ : درویش تنها


نام مادربزرگ : سلطان غم


قد:كمتر از خاك


وزن:به سنگینی بغض چند ساله


رنگ چشم:بارانی


رنگ مو:همرنگ درد


مقطع تحصیلی:پایه آخر بد بختی


گناه:انسان بودن


جرم:به دنیا آمدن


محکومیت:زندگی کردن


زمان رهایی:مرگ


چراغم :خاموشی


سقفم :آسمان


مونسم : شب


کارم : حسرت


یادم : فراموشی


دردم : فراغ


فریادم : سکوت


آرزویم : مرگ


زندگیم :سیاه پر کلاغی


امیدم :ناامیدی


آدرس : خیابان غم –


میدان تنهایی – چهارراه بدبختی –


خیابان رنج – کوچه غربت –


پلاک ناباوری


(به نیستی محكوم شدم،اماگله ندارم)

 

 
 

 

 

نوشته شده در دو شنبه 17 آذر 1398برچسب:عشق,نفرت,لاو,لاو می,لاو یو,خیانت,فاز سنگین,رویای شیرین,رویای خیس,آرامش,من و او,من و تو,,ساعت 14:16 توسط ●•· رُزِ آبی ·•●| |

اخلاقمـ گندِ؟؟

بہ خودمـ مربوط ِ

غرورمـ از حد گذشتہ ؟؟

بــآزمـ بہ خودمـ مربوط ِ

تمومـ زندگے ـم خودخواهانہ استــ؟؟

زندگے خودمـه(!)

از عده اے متنفر شدمــ؟؟

تقصیر خودشــونــه!

صداے خنده هامـ از حد عادے بلندتر ِ؟؟

خوش حالے خودمـــه!

عده اے رو فراموش کــردمـ؟؟

حافظه ے خودمــه!

دلــــــــ❤ــم مے خواد ایـלּ طــوری باشمـ

مجبور بہ تحمل مـלּ نیستید .

اگہ تحمـُلـ نـَدارے

به سلآمت

 

نوشته شده در دو شنبه 17 آذر 1398برچسب:عشق,نفرت,لاو,لاو می,لاو یو,خیانت,فاز سنگین,رویای شیرین,رویای خیس,آرامش,من و او,من و تو,,ساعت 13:53 توسط ●•· رُزِ آبی ·•●| |

نـہ از اومـدטּ کسـے ذوق زده میشم ،



نہ کسے از ڪنآرمـ بره حوصلـہ دارمــ نآزشو بـخـرمــ ڪہ بـرگرده ...



مـטּ آدمــ بے احسآسے نیستمـ !



مـטּ بے معرفـتــ و نآمرد نیستمــ ...


فقط خستہ امــ ...



از همـہ چے !



چون یہ زمآنے ڪسآیے وارد زنـدگیم شـدטּ



ڪـہ یہ سرے بـآورامو از بیـטּ بـردטּ ...
 

 

نوشته شده در دو شنبه 17 آذر 1393برچسب:عشق,نفرت,لاو,لاو می,لاو یو,خیانت,فاز سنگین,رویای شیرین,رویای خیس,آرامش,من و او,من و تو,,ساعت 13:47 توسط ●•· رُزِ آبی ·•●| |


Power By: LoxBlog.Com